ما اومدیم
سلام به همه
روشنک خانم با کلی شیرین کاری هاش اومده بعد از یه وقفه طولانی اومده
بگه چه کارایی بلد شده
خانم ما دیگه راحت از روی مبل میره بالا، کلی حرص بابا جون رو در میاره اخه
بابا جون یه کم مقرراتیه و به وسایل خونه حساس، اما بیچاره اخر مغلوب میشه
اخه اینقدر با مزه نگاه میکنی که بابا جون هم دلش غش میره برات
مامایی= مامان و مامان بزرگا در جمع همه مامایی هستند
دد= به بابات میگی دد
بابایی= به بابا بزرگات و گاهی وقتا هم به بابات لطف میکنی میگی بابایی
دایی= دو تا دایی هات و زن دایی و عمه ها همه در کل دایی هستند
بینی= نی
تلویزیون= نی
کیه وچیه هم که از دهنت نمیوفته
از میوه ها پرتغال رو دوست داری البته به اندازه نخود میخوری
بعد از یک ماه بی تابی و اذیت 4 تا دونه دندون با مزه داری
اصلا هم با قطره هات جور نیستی هر مدلی بتونی از زیرش در میری
موهای عروسکت رو شونه میکنی
جوراباتو خودت در میاری اونم با حرص
چون یه بار دستت به بخاری خورده معنی داغ بودن رو میفهمی کلا از هر چی داغ باشه دوری میکنی
مثلا دیروز هی میرفتی نزدیک قابلمه برنج تو سفره یکی از پاهاتو نزدیکش میکردی پس کشیدی گفتی هیش یعنی داغه
مامان عاشقته و خدا را روزی هزار بار شکر میکنه برای وجودت