روشنکروشنک، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 25 روز سن داره

روشنک کوچولو

وای چه زود

روشنک کوچولو 10 ماهه شد الان دیگه خانم کارش این شده که کنار کتابخونه مامانش وایسه و همه کتابا رو باظرافت و دقت بندازه بیرون ، همه خونه رو رو هم سر میزنه عاشقه دمپایی رو فرشی مامانه  ...
19 مرداد 1391

روشنک کوچولو به روایت ماه

در 4 ماهگی خانم کوچولو ما برای اولین بار دمر شد  وباز در 4 ماهگی پاهاشو میاورد بالا تو دهنش میکرد در 4 ماهگی اولین کلمه ای گفت ددد بود اولین بار تو 5 ماهگی اونم تو گریه گفت ماما، در 6 ماهگی سینه خیز رفت در 7 ماهگی کلماتی مثل بابا، اوخ و یه سری جملات نامعلوم بام زه که وقتی عصبانی میشه رو میگه در 9 ماهگی چهار دست وپا رفت و الان یه هفته ای میشه که دستشو به جایی میگیره وبلند میشه خانم ما هنوز دندون نداره  ...
7 مرداد 1391

روزهای قبل از تولد

هنوز دنیا نیومده بودی مامان میدونست دختر آرومی هستی  آخه  تو زیاد تو شکم مامان وول نمیخوردی فقط شبا که مامان میخواست بخوابه بیدار میشدی وشیطنت، تازه مامانی رو پرخور هم کرده بودی عاشق نون و پنیر وهندونه بودی اونم ساعت 3 نصفه شب، مثل الان که هندونه رو خیلی دوست داری، تا3  هفته آخر اسم نداشتی اخی مامانو بََابا سر اسمت به توافق نمیرسیدن اخرش بین 20 تا اسم منتخب قرار شد اسمت بشه روشنک خانم اولش همه یه خورده زدن تو ذوقمون که این چه اسمیه اما الان که بهت نگاه میکنم میبینم چقدر اسمت بهت میاد و خوشحالم از انتخاب قشنگمون قرار بود 25 مهر به دنیا بیای اما تو ماه آخر مامان یه کم حالش بد شد ...
15 تير 1391